انتظارات ما از دین چیست؟ دین چه بخش از انتظارات ما را باید و یا میتواند برآورده سازد؟
پاسخ به این پرسش نقش دین را نیز مشخص و محدوده حضور و نفوذ آن را نیز بیان میدارد و مرزهای آن را باز میشناساند.
میتوان به این پرسش هم از نظر فلسفی پاسخ داد و هم از نظر جامعهشناسی و هم روان شناسایی و یا تاریخی و یا درون دینی و یا بیرون دینی.
فلسفه دین مینمایاند که باید چه انتظاراتی از دین داشته باشیم و کارکرد و نقش آن چیست؟ غیر از فلاسفه دین، دیگرانی نیز به حهت تاثیرات و نقش و کارکردهای آن در حوزه و قلمروی موضوعی خودشان، کوشیده اند به این پرسش پاسخ دهند. ولی آنها به این پرسش تنها از این جهت پاسخ میدهند که بتوانند کارکرد آن را در حوزه و قلمرو موضوع خودشان تبیین کنند. از این رو این پرسش برای آنان به عنوان یک مساله مطرح نیست، بلکه تنها به عنوان یک اصل موضوعی و یا مبنایی مطرح است و از این جهت است که بدان میپردازند. بنابراین روانشناسان و یا جامعهشناسان و دیگرانی از این گرایشهای علمی تنها به این مساله به عنوان پیشمساله نگاه میکنند. تنها برای برخی از علوم به ویژه فلسفه دین، این عنوان و پرسش خود را به عنوان یک مساله نشان میدهد. از همین روست که میتوان بر این نگرش پافشرد که پرسش کنونی یک مساله بیرون دینی است نه درون دینی و نباید از دین انتظار داشت تا بگوید: چه انتظاراتی باید از دین داشت.
از سوی دیگر این مساله پیش از این که از انتظارات ما از دین آغاز شود، از مساله دیگری به نام مفهوم دین شروع شده است. این که دین چیست ؟
به این پرسش اخیر نیز بر پایه روشها و نگرشها و رویکردها میتوان پاسخهای متعدد و متنوعای داد، ولی من فارغ از همه آن چه گفتهاند و یا گفته میشود، نگرش خود را در این باره میگویم. به نظر میرسد که دین مجموعهای از همه چیز است که تنها یک کارکرد مهم و اساسی دارد و آن بیان چگونگی زیست انسان در دنیاست. دین آمده است تا با همه آن چه ما دانشها و ارزشهای انسانی و وحیانی میدانیم تبیین کند که انسان باید چگونه در این دنیا زندگی کند. بنابراین دین میتواند از همه دانشها و ارزشهایی که منسوب به انسان و مرتبط به اوست، بهره گیرد. البته دین در این موضوع و هدفی که برای خود مشخص و معین کرده است، تنها نیست. دانشها و علوم دیگری نیز هستند که با انگیزه چنین هدفی وارد میدان شده اند، ولی دین به عنوان کهنترین و بینادیترین و اصیلترین مجموعه برای این هدف شناخته شده و میداندار اصلی است.
بنابراین میتوان گفت (فارغ از این که دین از ما چه انتظاری دارد) انتظاری که ما از دین داریم، تبیین و تنظیم چگونه زیستن انسان در دنیاست. از این رو، به همه زوایای زندگی بینشی، روشی، نگرشی و منشی و کنشی و واکنشی ما توجه دارد و برای آن آموزه و برنامه خاص و مشخص و معینی در آستین دارد.
از نگاه درون دینی نیز قرآن به این مهم اشاره دارد که دین چیزی است که در این بخش از زندگی انسان یعنی زندگی در دنیا حضور فعال و سازندهای دارد و برای برنامهریزی دقیق و حساب شدهای فراهم آورده است. قرآن پس از بیان چگونگی هبوط انسان به زمین میفرماید: قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و هم لایحزنون.( بقره، ایة 38) گفتیم همه شما از بهشت فرود آیید پس آن گاه که از جانب ما هدایت و راهنمایی برای شما آید آنان که پیروی آن کنند در دنیا و آخرت برایشان هرگز بیمی نیست و اندوهگین نخواهند شد.
این هدایت که در آیه آمده است همان دین است که بیان میکند که چگونه انسان میتواند در دنیا زیست کند تا هم در آن و هم در آخرت دچار بیم و اندوه نشود. این هدایت مجموعهای برای دنیای انسان است و بیان میدارد که انسان در این بخش از دوره زیست خود در دنیا چگونه باید عمل کند تا گرفتار اندوه و بیم در دو جهان نگردد. بنابراین تاکید آیه بر این است که دستور و برنامهای برای دنیا انسانهاست نه آخرت ایشان؛ چون که آخرت دیگر جای تکلیف و برنامهای نیست تا نیازی به دین باشد. از این گذشته آیه بر این نکنته نیز پا میفشارد که دین برای امینت و آرامش هر دو دنیاست ولی آن چه فعلیت و ارزش فوری و فوتی دارد دنیاست. بنابراین تاثیر و کارکرد دین برای دنیا فعلی و مستقیم و برای آخرت غیر مستقیم است. بر پایه همین تاثیر و کارکرد دین از نگرش قرآن است که نمیتوان پذیرفت دین از جامعیت برخوردار نباشد و همه امور زندگی انسان را ولو به طور کلی در بر نگیرد. پس باید گفت دین به همه آن چه مرتبط به هدایت وی و نیز چگونگی دوری او از بیم و اندوه است، توجه داشته است. بنابراین دین هر چیزی که مایه اندوه و بیم اوست را میزداید و برنامهای برای رهایی از آن فراهم آورده است و می نمایاند تا چگونه از آن برهد. از این رو هم به ابعاد روحی و روانی و هم عقلی و فلسفی و هم فردی و هم اجتماعی و... پرداخته و چیزی را دست کم در کلیات فرو گذار نکرده است.
بنابراین انتظار ما از دین باید در برگیرنده همه ابعاد وجودی انسان باشد و دین کامل آن است که هر چه انسان در بخش چگونگی زیست نیاز دارد، بیان کند.
از نظر تاریخی نیز شواهدی هم در شرایع ابراهیمی و هم در مخالفان و دشمنان ایشان بر این مدعا وجود دارد که میتوان به آنها استناد ورزید. پیش از اسلام و همزمان با آن انتظارات مردم از دین این گونه بود که دین چگونه زیست آنان را دنیا تبیین کند و برای آن برنامه داشته باشد. از این رو، دولتهای ساسانی و رومی با توجه به انتظار مردم از دین ، هم به امور حکومتی میپرداختند و هم امور معنوی مردم را سامان میدادند. فرعون و نمرود نیز چنین بودند. مردم حجاز نیز از پیامبر خویش جز این انتظار نداشتند تا چگونگی زیست آنان را در دنیا در همه جهات و ابعاد تبیین کند و برای آن برنامه و دستور داشته باشد. این گونه نبود که دین از سیاست و یا دنیا از دین جدا باشد. تفکیک و فروکاهی انتظار از دین توهمیبیش نیست و در صورت پذیرش این نگرش نه آن دین دین است و نه آن انتظار انتظاری واقعی و کامل.